سومین هفته باهم بودن
هفته سوم هم امد وتو دوست داری کل روز رو بیدارباشی .تقریبا کل وقتم باتومیگذره وتا یه کم میخوابی به سفارش بابا منم کمی استراحت میکنم. شبها تاحدود 2،3 باهم بیداریم وصبح هم مثل یه خانم حدود 8 بیدارمیشی وتا شب جز خوابهای کوتاه که از خوابهای خرگوشی هم گذشته وبه قول من وبابایی خوابهای موش موشی داری، اکثرا بیداری. بابامحسن داره قصه گو میشه ، آخه هرروز برات قصه میگه که تموم قصه ها هم با این عبارت شروع میشه: کوتولو بودی ،فینقیلی بودی ، رفته بودیم .... (مثلا پارک ،سینما ، خرید، مدرسه و....) درضمن انقدر بابایی هستی که بعدازظهرها جز روی سینه بابا خوابت نمیبره.یه عالمه عکس ازت دارم که روی سینه بابا خوابت برده وبابا هم کم کم خوابیده ومن...